خرد

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خرد

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

منطق برای زندگی 8 ( مغالطه )

مغالطه عنوان فرد ( جایگاه، موقعیت یا عنوان فرد )

ملاک پذیرش سخن "دلیل" است نه عنوان افراد

 

پشتوانه یک سخن یا ادعا، دلایلی است که برای آن سخن یا ادعا ذکر می‏شود و نه صرف جایگاه، موقعیت یا عنوان گوینده آن. 

پیش از این اشاره شد که منطق یاریگر ماست تا چگونه استدلال کردن را بیاموزیم. هم چنین کارکرد دیگر منطق جلوگیری از راه یافتن مغالطه یعنی خطای در استدلال در مباحث ماست. هدفی که تفکر انتقادی یا سنجش گرانه‏اندیشی (Critical Thinking) نیز در پی آن است.

سنجش گرانه‏اندیشی شیوه‏ای از اندیشیدن درباره هر موضوع، محتوا یا مسئله است که در آن اندیشه‏گر با توجه به معیارهای اندیشه‏ای، کیفیت اندیشیدن خود را بهبود می‏بخشد. در واقع ما در سنجش گرانه‏اندیشی با ملاحظه فعالانه، سرسختانه و دقیق یک عقیده یا ادعا و دلایلی که آن را پشتیبانی می‏کنند و نیز نتایجی که می‏تواند از آن حاصل شود، اندیشیدنی متأملانه را تجربه می‏کنیم. در نهایت آنچه در این روند رخ می‏دهد عبارت است از تفسیر و ارزیابی ماهرانه و فعال مشاهدات، پیام ها، اطلاعات و استدلال ها.

با این اوصاف توجه به این نکته ضروری است که سنجش گرانه‏اندیشی بیش از آن که یک دانش باشد، یک فن و مهارت است، مهارتی که علاوه بر منطق، از روان‏شناسی و معرفت‏شناسی نیز تغذیه می‏کند. به بیان دیگر آنچه ما در چنین فرآیندهای سنجش گرانه‏اندیشانه‏ای با آن مواجهیم بررسی آسیب‏شناسانه نسبت هایی است که یکایک افراد با دیگران برقرار می‏کنند. این آسیب‏شناسی در نهایت به این افراد کمک خواهد کرد تا این نسبت ها و گفتگوهایی را که شکل می‏گیرند تا حد ممکن از این آسیب ها دور نگه دارند.

یکی از مهم ترین مسایلی که در این مواجهه آسیب‏شناسانه می‏توان مورد نظر قرار داد بررسی موانعی است که امکان اندیشیدن را سلب می‏کنند. به عنوان مثال می‏توان به تجربه‏ای اشاره کرد که معمولاً برای بسیاری از افراد پیش می‏آید و آن خودداری از تفکر به دلیل ارعاب است. کودکی که در مدرسه از ترس تنبیه، به جای اندیشیدن و بیان اندیشه‏اش، آنچه را که معلم می‏گوید طوطی‏وار حفظ می‏کند و همان را بی کم و کاست تحویل می‏دهد یا کسانی که به دلیل ترس از مجازات یا ارعاب، از اندیشیدن انصراف می‏دهند از این جمله‏اند.

اما گاه ممکن است افراد با میل و رغبت، تفکر را به کناری نهند، هم چون خیل عظیمی از افراد که پای سخنرانی سخنوری چیره‏دست، سراسر شور و شوق می‏شوند و در میان جمعیت حاضر، توده‏وار عمل می‏کنند، بی‏آنکه بکوشند مواجهه‏ای سنجش گرانه با سخنان آن سخنور داشته باشند.

مثال هایی از این دست بسیار است اما آنچه قرار است در این یادداشت مورد تأکید بیشتر قرار گیرد، آسیبی است که در جامعه کنونی ما نیز به شدت رواج یافته است. امروزه عناوین و القاب بخشی از هویت بسیاری از افراد را تشکیل می‏دهد؛ عناوینی که قرار است توصیف گر امر واقع باشند و تصویری تا حد ممکن نزدیک به موقعیت واقعی افراد را نشان دهند، اما خود به آسیبی جدی در روابط اجتماعی افراد تبدیل شده‏اند.

ما هر روزه سخنان بسیاری را میشنویم که با عباراتی چون «آقای دکتر...»، «آقای مهندس...» و مانند آن همراه می‏شوند و طوری بیان می‏شوند که گویی چون فلانی پیش از اسمش فلان عنوان آمده پس حرفش می‏تواند حجت باشد. حال آن که واضح است که پشتوانه یک سخن یا ادعا، دلایلی است که برای آن سخن یا ادعا ذکر می‏شود و نه صرف جایگاه، موقعیت یا عنوان گوینده آن. یعنی ممکن است که آقای دکتر یا مهندس فوق‏الذکر هر حرفی بزند و این حرف ها ممکن است درست یا نادرست باشند و استدلال‏هایی که در دفاع از ادعایی طرح می‏شود، معتبر یا نامعتبر باشند. بنابراین عنوان افراد به تنهایی نمی‏تواند ملاکی برای پذیرش سخن و ادعای آن ها باشد.

اما این چنین نگرشی که عنوان را ملاک پذیرش یا عدم پذیرش سخنان افراد در نظر می‏گیرد می‏تواند آسیب های دیگری نیز در پی داشته باشد. مدرک‏گرایی افراطی‏ای را که هم‏اکنون در جامعه ما رواج یافته است می‏توان یکی از پیامدهای این چنین نگرشی دانست. تا آنجا که خانواده‏ها بیشتر از آن که دغدغه‏شان، تربیت فرزندانی توانا و سنجش گر باشد که خود می‏توانند در هر شرایطی به قدر کفایت به زندگی‏شان سر و سامان دهند، "مدرکی" است که فرزندشان می‏گیرد و با آن مدرک، هم پدر و مادر سری در میان سرها در می‏آورد و هم فرزندشان می‏تواند شغل و همسر بهتری داشته باشد! این مدرک‏گرایی اما تا آن جا پیش می‏رود که ظرفیت دانشگاه ها بی‏محابا و بدون توجه به کیفیت آموزش، افزایش می‏یابد و گاه حتی افرادی پیدا می‏شوند که برای ارضای این میل مفرط به داشتن مدرک، دست به دامان جاعلان مدارک دانشگاهی می‏شوند یا پول‏های گزاف خرج می‏کنند تا مدرکی برای خود دست و پا کنند.

نکته دیگری که توجه به آن می‏تواند در برخورد با افراد راهگشا باشد این است که حتی اگر شخصی، مدرکی در فلان رشته گرفته است و در همان رشته سرآمد باشد باز این مسئله دلیل نمی‏شود که وی صلاحیت سخن گفتن درباب موضوعات خارج از حوزه تخصصش را هم داشته باشد.

به دیگر سخن تخصص فرد در یک رشته خاص نمی‏تواند پشتوانه‏ای برای سخنان و ادعاهای وی در دیگر حوزه‏ها محسوب شود.

منبع : خبرگزاری مهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد