خرد

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خرد

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد

نقد کتاب منطق

باسمه تعالی

نقد و بررسی کتاب منطق پایه ی سوم ادبیات

کتاب منطق پایه ی سوم ادبیات ضمن بعضی محاسنی که نسبت به کتاب قبل دارد اما در موارد متعددی دارای ایراداتی می باشد که در زیر به بخشی از آن ها اشاره می گردد.

درس اول

ص 4 سؤال 4 تمرین دارای اشکال شکلی است. در این گونه سؤالات تعداد گزینه های دو ستون نباید با هم مساوی باشند. هم چنین هر دو ستون باحروف مشخص نمی شوند، بلکه یک ستون را با حروف و ستون دیگر را با عدد مشخص می کنند.

هم چنین تنها گزینه ی ممکن برای مورد " الف " از ستون سمت راست، گزینه ی " د " از ستون سمت چپ می باشد و با شکل فعلی تمرین، تعیین پاسخ هیچ نیازی به فکر کردن ندارد. هم چنین گزینه ی مناسب با " د " از ستون سمت راست، گزینه ی " ب " از ستون سمت چپ است که تعیین آن نیز نیاز به تفکر ندارد زیرا از خلقت موجود صحبت شده است که در میان گزینه های سمت چپ تنها انسان است که می تواند خلق شود و موجود دیگری وجود ندارد.

درس دوم

ص 5 در متن این سؤال طرح شده است که " فکر کردن چیست و به چه کاری تفکر می گوییم؟ " ولی در صفحه های بعد، به وضوح به این سؤال پاسخ داده نشده است. در سطر 1 ص 6 هدف تفکر گفته شده است و در چهار سطر پایانی این صفحه دو کاری که انسان در فکر کردن انجام می دهد، بیان شده است. هر چند که در بیان مفهوم " تعریف و استدلال " می توان تعریف فکر را استنباط کرد ولی مناسب بود که پاسخ سؤال طرح شده در ص 5 به وضوح در متن می آمد.

ص 6   تعریف " تصور " بیان نشده است و صرفاً به ذکر مثال اکتفا گردیده است. به عنوان مثال این تعریف می توانست بیان شود که " تصور، مفهوم و معنایی از شیء است که ما در ذهن داریم و به هنگام معرفی آن شیء، آن مفاهیم را در توصیف آن شیء بیان می کنیم. تصور همان علم و آگاهی نسبت به یک شیء است. "

در سطر 8 در بیان تعریف آمده است " کاری که برای رسیدن به چیستی یک مفهوم و یک تصور انجام     می دهیم، تعریف نام دارد. " حال آن که این امر فعل تعریف کردن است، نه تعریف و در واقع " تعریف " همان " بیان چیستی یک مفهوم و یک تصور است ".

در سطر 14 در تعریف " تصدیق " نیز چنین آمده است که " در آن حکم و قضاوت وجود دارد." از این عبارت این طور استنباط می شود که تصدیق مرکب از چند امر است که یکی از آن ها قضاوت و داوری است. حال آن که خود قضاوت و داوری را تصدیق می نامیم . هم چنین بیان شده است که تصدیق را قضیه و جمله می نامیم در حالی که هر جمله ای تصدیق نیست زیرا جمله می تواند انشایی باشد که چنین جمله ای دیگر قضیه نیست.

در سطر 16 بیان شده است " حالتی را که انسان برای رسیدن به یک تصدیق جدید باید تفکر کند استدلال گویند "، حال ان که این امر را استدلال کردن گویند. در درس شش ص 31 سطر 1 و 2   در خصوص استدلال چنین آمده است " هر استدلال ترکیبی است حداقل از دو قضیه که با رعایت شرایطی به قضیه ی دیگری منجر می شود. " مشخص نشده است که استدلال یک حالت است یا یک ساختار مرکب از دو قضیه.

ص 8 در این صفحه معرف و معرف توضیح داده شده است و در صفحه ی بعد نیز قواعد تعریف بیان شده است. مناسب بد که در قالب یک مثال، معرف و معرف روی مثال نمایش داده می شد.

 

ص9 در سطر 1 و 2 چنین ذکر شده است " حال بیایید کاری را که ارسطو کرد، شما هم انجام دهید. " و با توضیح جمله ی بعد مشخص می شود  کاری را که ارسطو انجام داد تلاش برای شناسایی و به دست آوردن قواعد تعریف کردن است و این گونه تصور می شود که ما نیز تلاش کنیم تا خود، قواعد تعریف کردن را به دست آوریم. حال آن که در عمل چنین نیست. لذا بهتر است عبارت چنین تغییر یابد که ارسطو قوانین زیر را کشف کرد و ما تلاش کنیم تا مفاهیمی را با توجه به قواعد زیر تعریف کنیم که در عمل نیز همین پیشنهاد طرح شده است.

- با توجه به این که قواعد تعریف در این صفحه با مثال مطابقت داده نشده است، بهتر است قسمت " بررسی و نقد " ذکر شده در این صفحه، به صفحه ی بعد موکول گردد.

- در " بررسی و نقد " مشخص نیست که منظور از واژه ی " سخنگو " سخن گفتن و انتقال مفهوم به کمک لفظ است یا هر گونه انتقال مفهومی مثلاً به کمک دست را نیز در بر می گیرد.

ص 11 در این صفحه برای تعریف چهار شرط ذکر شده است در حالی که در دو صفحه ی قبل ( ص 9 و 10 ) پنج شرط ذکر شده است و شرط چهارم ص 9 یعنی مرتب ساختن تعریف از عام و کلی به خاص ذکری به میان نیامده است. هم چنین در قاعده ی سوم در ص 11 از واژه ی " مساوی بودن معرف و معرف " استفاده شده است و با توجه به این که نسبت های چهارگانه در درس بعد بیان می شود، کاربرد این واژه مفهوم نیست و طرح آن در کلاس نیز مشکل زا خواهد بود.

درس سوم

ص 13 در مفاهیم جزئی و کلی ذکر شده در قسمت آبی رنگ، بهتر است مثال " معلم " حذف گردد زیرا در صورت انجام کامل تمرین، باید لفظ " معلم " با " حیوان، دیو و گربه " سنجیده شود.

- در تقسیم " مفهوم " به " کلی و جزئی "، بهتر است ذکر شود که " مفهوم " با توجه به مصادیق آن و بر اساس مصداق به " جزئی و کلی" تقسیم می شود.

ص 14 در پاراگراف سوم در پاسخ به این سؤال که چرا از مفاهیم جزئی استفاده نمی کنیم، پاسخ داده شده است که چون مفاهیم جزئی قابل استفاده نیستند. این پاسخ قانع کننده نیست و باید غیر قابل استفاده بودن مفاهیم جزئی بیان می شد و به طور مثال گفته می شد : مفاهیم جزئی فقط برای ذکر مثال کاربرد دارد و کاربرد دیگری در علم ندارند زیرا قوانین علمی تماماً کلی هستند.

ص 14 و 15 در ذکر نسب اربع مشخص نشده است که آیا ذکر قضایای حاصله از اسناد دو مفهوم کلی به یک دیگر، از دانش آموزان خواسته شود یا خیر؟ در متن درس در بعضی موارد قضایای حاصله از اسناد دو مفهوم کلی به یک دیگر ذکر نشده، در بعضی موارد ناقص ذکر شده و در مثال من وجه هر چهار قضیه به طور کامل بیان شده است. توصیه می گردد یا در هر چهار حالت تمام قضایا بیان شود یا در هیچ یک اشاره ای به قضایا نشود تا همکاران میزان احتمال طرح سؤال از این بخش درس را در امتحان نهایی بدانند.

ص 16 در توضیح " ذاتی و عرضی " مناسب است این توضیح اضافه گردد که مفهوم ذاتی مفهومی است که بدون تصور آن نمی توان مفهوم معرف را فهمید و با حذف آن، ماهیت فهمیده نمی شود. با توجه به توضیحات ذکر شده در درس، اگر پرسش شود که چنانچه " سه زاویه داشتن " را از مثلث بگیریم و حذف کنیم، آیا باز هم مثلث خواهیم داشت؟ از آن جا که وصف " سه زاویه داشتن " عرض لازم مثلث است و قابل حذف از مثلث نمی باشد پس آیا می توان این وصف را ذاتی مثلث دانست؟ با توجه به توضیح ذکر شده در بالا می توان بیان کرد که مثلث بدون در نطر گرفتن وصف " سه زاویه داشتن " قابل فهم است و ما برای فهم آن نیازی به ذکر وصف " دارای سه زاویه بودن " نداریم. ولی در مرتبه ی نخست نمی توان مثلث را بدون وصف " سه ضلع داشتن " فهم کرد لذا وصف " سه ضلع داشتن " ذاتی مثلث است ولی وصف " سه زاویه داشتن " خیر. البته در ص 18 اشاره ای به این امر شده است ولی نه به طور واضح. این توضبح در واقع در راستای ویژگی سوم است و زمینه را برای فهم آن آماده تر می کند.

درس چهارم

ص 20 در تعریف های ذکر شده در کادر آبی رنگ ابتدای درس بهتر است همانند مثال " انسان و اسب "، مثال دیگری شبیه " مثلث " ذکر شود تا با مقایسه ی آن با مثلث بتوان به جنس و فصل یا سایر مفاهیم اشاره شود. هم چنین است در مورد مثال " سطح ".

- در دو خط پایانی این صفحه آمده است " در خارج چیزی که فقط حیوان باشد وجود ندارد. حیوان خارجی یا گربه است یا شیر یا انسان یا دیگر حیوانات. "منظور آن است که در خارج، " جنس " وجود ندارد ولی " نوع " وجود دارد و این امر یکی از وجوه تمایز " جنس " و " نوع " است. لازم به توجه است که در خارج، انسان و گربه و شیر و ... نیز وجود ندارد. همان طور که حیوان صرف در خارج فاقد مصداق است انسان صرف نیز مصداق ندارد و هر یک از این ها بدون اوصاف عرضی رنگ و وزن و قد و شکل و ... تحقق و وجود نمی یابند. بنا بر این از این نظر تفاوتی بین جنس و نوع نیست. بلکه تفاوت از این جهت است که نوع برای تحقق خود نیازمند مفاهیم و خصوصیات عرضی است ولی جنس برای تحققش به وصف ذاتی دیگری نیازمند است. بدون توجه و ذکر این نکته مطلب ناقص و دارای اشکال است.

ص 22 سطر 1 چرا سه مفهوم درونی، به شکل جنس و نوع و فصل بیان شده است ؟ و چرا به طور مرتب نوع و جنس و فصل بیان نشده است. ما نخست " نوع " را در می یابیم و سپس در تحلیل آن به جنس و فصل می رسیم.

ص 24 در کادر آبی رنگ بالای صفحه از واژه های مقدار، مقدار پیوسته و مقدار پیوسته ی ثابت استفاده شده است، بدون آن که هیچ توضیحی پیرامون آن ها داده شود. هم چنین است واژه ی " کیفیت چشیدنی ". طرح این مفاهیم بدون هیچ گونه توضیحی در متن کتاب مشکل آفرین است و دبیران نمی دانند که آیا باید این مفاهیم را توضیح دهند یا خیر؟ از طرف دیگر در تمرین 3 ص 35 دانستن این مفاهیم برای پاسخ گویی به سؤال ضروری است. یا نباید تمرینی در این خصوص طرح می شد و یا این که به طور کامل مفهوم بیان    می گردید.

ص 25 تمرین 1 و 2 تفاوتی با یک دیگر ندارند و هیچ ضرورتی برای طرح دو تمرین مشابه وجود ندارد.

درس پنجم

ص 28 در قسمت د ، مناسب است مثالی برای شرح اسم ذکر شود. مثلاً صلاة یعنی نماز.

درس ششم

ص 33 در قسمت ساختار قضیه ی حملی، موضوع و محمول و نسبت تعریف نشده است و صرف بیان لفظ و رعایت ترتیب آن است. مناسب بود که در خصوص هر کدام توضیح مختصری داده می شد. هر چند در  ص 35 درباره ی " محمول " گفته شده است که محمول وصف و حالت موضوع است.

ص 35- با توجه به ساختار قضیه ی حملی مناسب بود که " موضوع " مورد تعریف قرار می گرفت تا دانش آموزان بتوانند تمرین های صص 34، 35 و 37 را با آگاهی کامل پاسخ دهند. در متن فقط به محل قرار گرفتن موضوع توجه شده است.

ص 35 در تمرین 3، قضیه ی شرطی منفصله به عنوان تمرین آورده شده است حال آن که در درس اشاره ای به قضیه ی منفصله نشده است و این تمرین با محتوای درس سازگار نیست زیرا وجه شرطی بودن آن بیان نگردیده است.

درس هفتم

ص 36 مناسب بود برای هر یک از موارد ( شخص، شیء و مجموعه ی خاص ) در قضایای شخصیه مثالی آورده می شد.

                       ص 38 خط 3- بیان نشده است که کلمات " بنا بر این، ولیکن، در این صورت " معادل کدام کلمات درقضایای شرطی است و در کدام یک از اقسام قضایای شرطی مورد استفاده قرار می گیرند؟

- در بیان قضیه ی شرطی منفصل مناسب تر بود که شکل یکسانی در متن درس و در قسمت " تطبیق " و تمرین استفاده می شد تا فراگیری آسان تر باشد. هر چند که به لحاظ نگارش با توجه به حذف قرینه های لفظی استفاده از شکل " الف، ب یا ج است " شکل کاملاً صحیحی است ولی استفاده از شکل های " الف یا ب است یا ج " و " الف، ب است یا ج " و " الف، یا ب یا ج است " امر آموزش را با توجه به نوع دانش آموزان رشته ی ادبیات که در سطح نسبتاً پایینی قرار دارند، دشوار می سازد و کار بیشتری را اقتضا می کند. لازم به ذکر است که دانش آموزان، بعضاً شکل " الف، ب یا ج است " را به صورت سؤالی استنباط می کنند و از شکل " الف، یا ب است یا ج " مفهوم شرطی را بهتر در می یابند.

ص 39 در تعریف قضیه ی شرطی متصل چنین آمده است " قضیه ای است که در آن به پیوستگی و اتصال یا عدم پیوستگی و اتصال دو نسبت حکم شده است. به عبارت دیگر قضیه ای است که در آن حکم شده به بودن یا نبودن نسبتی به شرط بودن یا نبودن نسبتی دیگر. " . اما در هیچ کجا مثالی در خصوص عدم پیوستگی بین دو نسبت زده نشده است. بهتر بود یا عدم پیوستگی ذکر نمی شد یا مثال آورده می شد.

ص 40 در سطر پنجم پس از بیان دلیل شرطی بودن منفصل، مناسب بود که این مطلب با مثالی تطبیق داده می شد. مثلاً ذکر می شد که اگر عدد زوج است پس فرد نیست و اگر عدد فرد است پس زوج نیست.

درس هشتم

ص 46 بسیار مناسب بود که پس از خط ششم به بعد ( در خصوص فایده ی آموختن احکام قضایا تا قسمت جدول های احکام قضایا ) در قالب یک مثال، قضایای درست و نادرستی که از یک قضیه نتیجه می شد، بیان می گردید تا دانش آموزان فایده ی عملی دانش منطق را بیشتر احساس می کردند.

ص 48 بهتر است جدول تقابل تناقض در دو جدول ذکر گردد تا دانش آموزان دچار اشتباه نشوند.

ص 54- می شد به عنوان تمرین، از دانش آموزان خواسته شود تا همه ی قضایای درست و نادرست حاصله از یک قضیه را بنویسند. مثلاً از قضیه ی " هر الف ب است " چه قضایای درست و نادرستی نتیجه گرفته  می شود تا فایده ی منطق محسوس تر شود.

درس نهم

درس دهم

ص 66 مناسب است به نحوه ی استنتاج در اشکال قیاس اشاره می شد.

ص 67 پس از جدول، در سطر جهارم، عبارت " بعضی الف ب است " اشتباه چاپی است و صحیح آن " بعضی الف ج است " می باشد.

ص 69 در بحث قیاس استثنایی، تنها از قیاس استثنایی منفصله بحث شده است و تنها یک مثال ذکر گردیده است. اما از قیاس استثنایی متصله نه ذکری به میان آمده و نه مثالی زده شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد